کد دعای فرج برای وبلاگ

عرفانهای نوظهور، چه عرفانهایی هستند؟ - کلمه اولین وبلاگ جهان اسلام
کد تاریخ و زمانخدمات وبلاگنویسی روزگذر
کلمه اولین وبلاگ جهان اسلام
 

عرفان

عرفان‌های نوظهور نوعی شبه عرفان و یا یک معنویت برخاسته از اومانیسم هستند و معنویت دینی ندارند، چرا که اومانیسم به سمت انسان‌گرایی پیش می‌رود و خداگرایی و اصالت انسان را مورد هدف قرار می‌دهد و معتقد است انسان به واسطه سازندگی و خلاقیتش متکی به خود و فکر و اصالتش است و می‌تواند با محیط ارتباط برقرار کند و علم را کشف کند؛ لذا لازم نیست برابر کسی سجده کند، می‌تواند در برابر خود سجده کند.

مارکسیسم نیز بشر را نوعی ابزار و یا عاملی برای تولید ابزار می‌داند و ارزش و اهمیتی برای بشر قائل نیست و به انسان مانند طبیعت نگاه کرده و هیچ تعالی برایش نمی‌بیند و مرگ را پایان همه چیز می‌داند و معتقد است که انسان بر اساس تولید خود قدر و ارزش پیدا می‌کند و هر اندازه تولید بیشتر باشد فرد نیز بزرگ‌تر و با ارزش‌تر می‌شود؛ لذا بر اساس همین اعتقاد استالین فرمان قتل افراد 60 سال به بالا که دیگر قدرت کار و تولید نداشتند را صادر می کرد.


اما در حکومت اسلامی افرادی مانند شهید رجایی برای افراد 60 سال به بالا ارزش بسیاری قائل هستند و معتقدند این افراد به عنوان پیشکسوتان و کسانی که برای پیشرفت جامعه زحمت کشیده‌اند قابل احترام هستند و باید در امور به آن‌ها اقتدا کرد؛ لذا طی طرحی افراد 60 سال به بالا را مشمول دریافت حقوق ماهانه می‌کند تا این افراد بتوانند به راحتی در جامعه زندگی کنند. این فرق مکتب اسلامی و مارکسیستی است.

نبود معنویت در عرفان‌های نوظهور چگونه توجیه می‌شود؟
از مارکسیست‌ها سوال شد اگر شما می‌گویید وجود همه چیز بر اساس ماده است، پس مسائلی مانند حس میهن پرستی، دفاع از کشور در موقع حمله و فدا کردن جان خود برای وطن نامش چیست؟ یا عشق و علاقه بی‌شرط مادر به فرزندش؟ چه طور عشق و ایثار و هیجان مادر برخاسته از دنیای ابزاری است که شما تعریف می‌کنید و ماده چگونه تولید عشق و فکر می‌کند؟ چرا من کسی را دوست دارم یا اینکه کسی را دوست ندارم؟ اینجا بود که با جملاتی نظیر "تو نمی‌فهمی که جهان مادی گرایی چیست" مسئله را خنثی می‌کردند. لذا عرفان‌های مصنوعی ظاهر شد تا توجیهاتی دروغین برای اندیشه بشر داشته باشند.

عرفان

ما دو نوع عرفان داریم که برخاسته از دنیای ابزاری مارکسیسم و لیبرالیسم است و عرفان دیگری که برخاسته از هیچ است و شاید بتوان گفت برخاسته از طبیعت است. مانند عرفان سرخ پوستی. سرخ پوست‌ها نه با دنیای مارکسیسم آشنا بودند و نه دنیای لیبرالیسم؛ لذا به دلیل آنکه سر و کارشان با طبیعت بود، برای آنکه طبیعت را به تسخیر درآورند، به عرفانی روی آوردند که بتواند برخی چیزهای طبیعت را مسخر خود کنند. اینجا بود که عرفان‌های نوظهور پا به عرصه گذاشتند. البته باید بگوئیم که سرخ پوست‌ها قائل به روح هستند، ولی مارکسیست‌ها روح را قبول ندارند. لیبرالیسم‌ها روح را قبول دارند، ولی مارکسیست‌ها روح را قبول ندارند. منتها تعابیر مختلفی برای خود دارند.

به هرحال مارکسیست ها و لیبرالیست ها وقتی با سوال‌های فطری مواجه شدند، یک نوع معنویت دست‌ساز بشری را معرفی کردند که موجب بروز معنویت‌های نوظهور شد. چرا که پیام‌آوران این عرفان‌ها مجبور به ارائه تعاریف گوناگونی از هستی، خدا، انسان و شیطان شدند و برای رسیدن به آن خدایی که ادیان می‌گویند هزاران راه انحرافی را تعریف کردند. در حال حاضر نیز به دلیل تنوع ادیان و مکاتب، سازمانی به نام سازمان جهانی ادیان و فرقه‌های معنوی شکل گرفته‌ که در حال حاضر در کتاب‌نامه جامع فرقه‌ها بالای 2 هزار دین، مکتب و فرقه معنوی ساخته شده بشر در شرق و غرب ثبت شده و این امر باعث شد معنویت حالت واقعی خود را از دست بدهد و هرکس مرام و مسلکی برای خود انتخاب کرده و با معنویت‌های ساختگی یکدیگر را دفع کنند.

در این راستا حضرت امام خمینی‌رحمت‌الله‌علیه فرمودند: «اگر همه  124 هزار پیامبر را یکجا جمع کنید کوچکترین اختلاف عقیده‌ای ندارند، چرا که برای خدا کار می‌کنند.»؛ لذا همدیگر را جذب می‌کنند. وقتی خدا را در نظر نگیریم شیطان و تفرقه حاضر است. شیطان اهل تکثیر است؛ اهل وحدت نیست. همان روز اول پدر و مادر (آدم و هوا) ما را فریب داد و از هم جدا کرد، همه عرفان‌های نوظهور منبعث از شیطان است چون همه معنویت‌های آن ساخته دست بشر است، بعضی صددرصد مکاتبشان شیطانی است، بعضی‌ها اصولی دارند و یکسری مسائل اجتماعی، اخلاقی را قاطی آن کرده‌اند و یکدسته واژگان‌های مختلفی را برای خود تعریف کرده‌اند این منشأ عرفان‌های نوظهور است.

سابقه تاریخی عرفان های نوظهور به چه زمانی باز می گردد؟

عرفان

 

بشر از همان ابتدای تاریخ نمونه‌هایی مانند قابیل را به خود دیده که می‌گفت من خداشناسم و پدرم را به نبی بودن قبول دارم ولی خودم نیز اندیشه و فکر دارم و بر اساس آن کار انجام می‌دهم، به همین دلیل دستور خدا را اطاعت نکرد. در اسلام عقل آن جایی به کار می‌رود که ملاک انسان، خداوند باشد. انسان عاقل رو به خدا می‌ایستد. قابیل "من" داشت؛ لذا اختلاف افتاد و او با منیت خود برادرش را کشت؛ بنابراین در هر عصری عرفان نوظهور داشته‌ایم، اما چون زمان می‌گذرد این مکاتب سنتی می‌شوند. در حال حاضر عرفان‌های نوظهور عصر ما عجیب و غریب هستند.

در یک مقطع بعد از جنگ جهانی دوم مکتب‌های نوظهور بروز پیدا کرد علت آن این بود که غرب متوجه شد مردم افسرده هستند؛ لذا نوعی نشاط با معنویت کاذب به وجود آورد حتی بعضی از کارخانه‌دارها می‌گفتند آنجا که نشاط و معنویت است تولید ما بالا می‌رود و اگر افسرده باشیم تولید پایین می‌آید؛ لذا با موسیقی سعی می‌کردند نشاط معنوی مصنوعی به وجود آورند تا تولید بالا برود، نه ارزش انسان!


[ سه شنبه 91/10/5 ] [ 12:50 عصر ] [ mohammad ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های ویژه
امکانات وب
---------------------------------- ------------------------------------

بازدید امروز: 124
بازدید دیروز: 28
کل بازدیدها: 87897